عروسک من مرصادعروسک من مرصاد، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

عـــــــــــشق مامان و باباش

یه اتفاق بددددد

1393/3/18 11:27
نویسنده : مامان رویا
312 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم.دیشب یه اتفاق خیلییییییییی بدافتاد

 

دیروز صبح مامان جون رو بردم دکتر بخاطرAugen Eyes.که بردمش و دکترگفت Augen Eyes حشره

زده و رفته والان یکم عفونت داره که بهش قطره داده که ایشالله بهتربشه

ظهرواسه ناهاررفتیم خونه دایی رضا و تا شب اونجاموندیم.عصر هم با مامان جون

و پسرداییت ایلیا رفتیم بیرون که هوا گرم بود و شما گل پسرمن.خیلی با گریه هات

من و مامان جونو اذیت کردی.همش بهانه منو میکردی و منم نمیتونستم بغلت کنم

چون راننده بودم و تو محیط شلوغ رانندگی با شماخیلی خطرناکه

خلاصه بعدبرگشتیم خونه دایی و شام روخوردیم.ساعت 11 قرارشدبریم دنبال

بابایی و باهم برگردیم خونه(بابا سرکاربود)

ساعت 11/10 دقیقه اومدیم بیرون که بریم دنبال بابایی.من

روشن کردم و منتظر تو و مامان جون بودم که بیایید سوار بشید.دایی جون تو رو

داد دست مامان جون و خداحافظی کرد.همینکه شما خواستید سوار بشید یهو

دیدم که یه ابدجورترمز زد و  زد به ایلیا.مامان جون تورو بغل من داد

. منم هراسان پیاده شدم و دیدم ایلیا جلوی ماشین  افتاده و داره  گریهگریه

میکنه.مامان جون ایلیا رو بغل کرد و دایی جون شوکه شده بود وحرف نمیزد.راننده

پیاده شد و شروع کرد به سروصداکردن.من ساکت نموندم و جوابشو دادم

میگفت من مقصرنیستم.

خلاصه دایی و ایلیا و مامان جون با همون که با ایلیا تصادف کرده

بود رفتن

hospital icon

.دایی ایلیا (ارش )هم با خودش رفت.من و شما و زندایی هم با خودمون رفتیم بیمارستان

تو بیمارستان بعداز معاینه و عکسبرداری از سر وپاهای پسر داییت مشخص شد

که خداروهزاران هزاربارشکرمشکلی نداره

 

بعدازبیمارستان هم به سمت

 

عزیزدلم شما هم خیلی ترسیده بودی.چون دیشب خوب خوابت نبرد.شبهای قبل

هروقت که بیدارمیشدی شیر میخوردی و میخوابیدی ولی دیشب شیر که

نمیخوردی همش هم گریهگریه میکردی

 

الهی من قربون تو برم عزیــــــــــــــــــــــــزدلـــــــــــــــــــــــــــممحبتبوسمحبتبوس

پسرگلم prayingprayingprayingکه ایشالله این اتفاقات بد واسه هیج کسی پیش نیاد

 

الهیییییییییییییییییی امیییییییییییییییییین

پسندها (3)

نظرات (7)

ترنم باران
18 خرداد 93 17:44
سلاااااااام آجي جون خداااا رو هزار مرتبه شكر كه واسه ايليا جون مشكلي پيش نيومده ، خيلي ناراحت شدم بعضي راننده ها خيلي بي ملاحظه اند. آجي جونم وقتي مرصاد جون گريه ميكنه يا از چيزي ميترسه آروم تو گوشش آيه الكرسي و سوره حم و صلوات بخون، اين سه تا خيلي بچه رو آروم ميكنه. من خودم كه ني ني ندارم اما وقتي خواهر زاده هامو پيشم ميذارن بچه ميخاد بي تابي كنه اين كارو ميكردم، خيلي تاثير ميذاشت ميديدي با صداي من لالا ميكرد. عكسهاي جديد مرصادو هم بذار رووبت آجي جون سلام ترنم جونم اره واقعا همینطوره ایت الکرسی میخوندم ولی نه تو گوشش.ممنون عزیزم ازاینکه راهنماییم کردی چشم اجی جون حتما
مامان فریده
19 خرداد 93 15:18
وااااای خداروشکر که هیچ اتفاقی براش نیافتاد ان شالله همیشه همه بچه ها سالم و سلامت باشند ایــــــــــــــــــــــــــشاللــــــــــــــــــــــــــــه
مامانی ویانا
20 خرداد 93 3:25
خدارو شکر به خیر گذشته و اتفاقی نیفتاده عزیزم اره خداروشکر.ولی بعدازتصادفش همش تب میکنه امروزبردیمش دکتر گفت بخاطر شوکیه که بهش واردشده.ایشالله هیچ بنده خدایی این اتفاقات واسش نیفته الهی امین
ترنم باران
21 خرداد 93 13:12
سلام آجي گلم يه سوال خصوصي داشتم تو و همسريت چند سالتونه؟ چند ساله ازدواج كردين و جند سال بعد به فكره مرصاد جون افتادي؟
ترنم باران
21 خرداد 93 19:52
مرسي از اينكه خودتو برام معرفي كردي، بخدا وقتي داشتم پيامتو ميخوندم موهام به روي تنم سيخ شد عزيزم.... هر كي كه به درگاه امام حسين رو مياره خدا بي نصيبش نميذاره آجي گلم، دعاهات مستجاب شده چون دله پاكي داشتي ...خدارو هزار مرتبه شكر كه خداوند مرصادجونو تو آغوشت قرار داده، خداوند هر سه تاييتونو براي همديگه حفظ كنه ايشاله... خواهش میکنم . ایشالله خدا و امام حسین هیچ بنده ای رو نومیدنکنه . ممنون عزیزدلم.ایشالله همیشه خداون مهربون پشت و پناهتون باشه و روز به روز شاد و خوشبخت تر باشید
ترنم باران
27 خرداد 93 12:57
سلام آجي گلم خوبي؟ مرصاد جون خوبه؟ خواهش ميكنم آجي گلم اين چه حرفيه؟ميگم چند روزه نيستي به وبتم سر زدم ديدم آپ نكردي...نگرانت شدم...چند بارم من عين تو شدم ، مفصل نوشتم آخرش همه مطالبم پريده آدم كفري ميشه سلام عزیزم.مرسی خانمم آره بخدا خیلی ضدحال بدی بود
مامانه آنیتا
4 تیر 93 14:38
خدا روشکر بخیر گذشتا آره خداروشکر ایشالله واسه هیچکس این اتفاقات بدپیش نیاد