ایامی از 6ماهگی
سلام عزیزدلم.بعدازچندین روز کاروخونه تکونی امروزاومدم.الان هم خوابیدی.گفتم تا خوابی بیام و یه کم از 6 ماهگیت واست بگم که ایشالله دراینده خودت بیای به وبلاگت و خودت بخونی.
قندعسلم ماشالله انقدر شیطون شدی که من دیگه به هیچ کاری نمیرسم.بیشتراوقات باید بغل باشی.حتی بعضی مواقع که بابایی بیرونه من باید بغلت کنم و اشپزی کنم.ولی اینو هم بگماااا ماشالله بعضی مواقع هم خیلییییییییییییییییی پسرخوبی میشی.میخوابی و واسه خودت بازی میکنی و منم به کارهام میرسم.(البته همشه خوبیا ولی بعضی وقتا خوبترمیشی)
جدیدا یادگرفتی جیغ میزنی.وقتی بغلم هستی یه چیزی رو که میبینی از تو بغلم خم میشی و میخوای برداریش.الهی فدات بشم منننننننننن
از 5 ماهگی یادگرفتی رو شکم میری .وقتی میخوابونمت ماشالله سریع رو شکم میری.خیلی تلاش میکنی سینه خیز بری.وقتی تلاش میکنی و نمیتونی عصبانی میشی و دستتاتو و صورتتو به زمین میکشی.نازگلم ایشالله موفق میشی بزودی سینه خیزهم میری
وقتی پاهاتو رو زمین میذارم با نوک انگشتات قدم برمیداری.بعضی وقتا هم به عقب میری
قربون قدمت برم منننننننن
وقتی از خواب بیدارمیشی با هووووووووووو گفتنت منو متوجه بیدارشدنت میکنی تا 10 دقیقه با دشتات و اویز تختت بازی میکنی و حوصلت سرمیره و جیغ و داد میکنی.وقتی من میام بالا سرت.خودتو لوس میکنی که من بغلت کنم
ماشالله خیلی بازیگوش شدی. هروقت میخوام بهت شیربدم چندتا میک میزنی و سینه رو ول میکنی.بخصوص وقتی کسی پیشت باشه.وقتی شیر میخوری با یه دستت با گردنبندم ور میری و با یه دست دیگه ت هم با النگوهام ورمیری.بعضی وقتا هم بادستت به سینه م میزنی.وقتی هم شیرخوردی و من میخوام اروغت رو بگیرم همینطور که من یواش پشت کتفتو ضربه های ریز میزنم تو.هم با دست به کتف من میزنی