ایامی از 15 ماهگی
مرصاد جونم هر روز دوست داشتنی تر و شیرین تر میشی.4 مهرماه که مصادف بودباسالروزازدواج حضرت علی(ع)وحضرت فاطمه(س) اولین قدم زندگیت رو برداشتی و از اون شب باکمک بابا هرشب قدمهای بیشتری برداشتی و تا الان که دارم مینویسم ماشالله کامل راه میری. موبایل مامان جون یا بعضی مواقع هم کنترل تی وی رو برمیداری و میذاری در گوشت و راه میری و حرف میزنی.حرفهای نامفهوم!!!!!!!!!!!!!با همه ارتباط برقرار میکنی.به کسی که دوستش داشته باشی و ازش خوشت بیاد نگاه میکنی و میخندی.
این روزها خیلی بلا شدی. کابینت ها رو باز و بسته میکنی و همه چیزو بیرون میاری!!!!!!!با اشاره حرفتو به ما میفهمونی.
بابا ماما آب نم نم میگی . و
و با پارک میگی پاک -
تاب تاب هم قشنگ میگی تاب تاب -
توپ میگی پوپ.
جوجه میگی جوجو
صدات میزنیم آقامرصادکجایی میگی ایندا یعنی اینجا
میگیم کجامیخوای بری میگی ددر پاک
خیلی دوست داری حرف بزنی.
خیلی خیلی دوست داشتنی و ناز شدی.آدم دلش میخواد بخوردت!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یه عادت خیلی خیلی بدی که داری هرچی دستت باشه پرت میکنی.تا حالا چندین بار لیوان شکوندی و من واقعآ بخاطر این کار بدت خیلی ناراحت میشم و حرص میخورم
وقتی بهت میگم برو فلان چیزو بیار قشنگ میری واسم میاری/البته هنوز بعضی اشیا رو خوب نمیشناسی/
وقتی میخوام عوضت کنم بهت میگم برو در حمام وایسا تامن بیام.سریع میری دم در حمام و منتظرم وایمیسی
وقتی من یا بابا داریم نمازمیخونیم تو هم میای مهر رو برمیداری و بوسش میکنی
الهی من قربون تو برم پسر عزیزم
دومین محرم زندگیت/روز 7 محرم بغل دخترعموت زهراجون/
این عکس مشهدکه بودیم بردیمت آتلیه
قرمز=کامل دراومده
آبی=کامل کامل درنیومده
سبز=تازه جوونه زده
یه نمونه از شیطونیات
عکس راه رفتنت انشاالله درپستای بعدی میذارم
فدای پسرگلم بشم من الهی