سرماخوردگی نازنینم
عزیزدلم 1شنبه رفتیم عیادت خاله جون.خاله جون حال خوبی نداشت.مدام دردمیکشید اینباردردشکمش بود که دراثرتصادف شکمش اسیب دیده بود.خیلی احتیاط کردم که سرمانخوری متاسفانه دختردایی سرماخورده بودو باعث شدکه تو هم سرمابخوری.فدات بشم من.داشتی شیرمیخوردی که ناگهان شروع به نالیدن کردی.شب تب کردی و اصلانخوابیدی.3شنبه عصر با بابایی بردیمت دکتر دکترمعاینت کرد وگفت سرماخوردگیت خفیفه شربت داد داروهاتو بهت دادم خداروشکر بهترشدی ولی عزیز دلم این سرماخوردگیه ظاهرا دست بردارنیست.امروز باز سرفه و عطسه هات شدت پیداکرده قربونت برم من الهی.ازشدت سرفه اصلانخوابیدی.منم که تنهام بابایی هم رفته سرکار.اگربابایی بود بازمیبردمت دکتر.چون تحمل بی حالی و مریضیت رو ندارم...
نویسنده :
مامان رویا
10:53